سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اسمسهای با حال ترفند موبایل کامپیوتر


مردم سردشت زیدون همچون تمامی مردم کشور عزیزمان ایران در این روز های پایانی سال احساس خوبی دارند و پر از جنب وجوش هستند .

تمامی مردم روزانه کالاهای خود را از فروشگاها خرید میکنند و خیل عظیمی روزانه به فروشگاها روانه میشوند.

از طرف همه مردم سردشت زیدون این عید فرخنده را پیشاپیش به همه هموطنان تبریک میگوییم.


[ سه شنبه 91/8/23 ] [ 12:49 صبح ] [ سید محمد رضا رضوی ]

سرود خیلی قشنگ محلی جنوبی از آقای کرامت

با نی انبان

15 دقیقه


دانلود


[ سه شنبه 91/8/23 ] [ 12:49 صبح ] [ سید محمد رضا رضوی ]
سرود محلی جنوبی آقای مهدویان

بدون نی انبان


8 دقیقه

دانلود


[ سه شنبه 91/8/23 ] [ 12:49 صبح ] [ سید محمد رضا رضوی ]
انتخابات شهر بهبهان-آقاجاری- تشان وحومه به دور دوم کشید.

در این راستا عزیز‌الله سالاری با 14 هزار و 779 رأی و
محمدباقر شریعتی با 12 هزار و 577 رأی برای رقابت در مرحله دوم انتخابات
نهمین دوره مجلس شورای اسلامی انتخاب شدند.

همچنین حسن کریمی با 12 هزار و 99 رأی و سیدسعید میری با 10 هزار و 638 رأی، شانس کرسی‌نشینی در مجلس این دوره را از دست دادند.


[ سه شنبه 91/8/23 ] [ 12:49 صبح ] [ سید محمد رضا رضوی ]


مردم سردشت زیدون همچون تمامی مردم کشور عزیزمان ایران در این روز های پایانی سال احساس خوبی دارند و پر از جنب وجوش هستند .

تمامی مردم روزانه کالاهای خود را از فروشگاها خرید میکنند و خیل عظیمی روزانه به فروشگاها روانه میشوند.

از طرف همه مردم سردشت زیدون این عید فرخنده را پیشاپیش به همه هموطنان تبریک میگوییم.


[ سه شنبه 91/8/23 ] [ 12:49 صبح ] [ سید محمد رضا رضوی ]

سرود خیلی قشنگ محلی جنوبی از آقای کرامت

با نی انبان

15 دقیقه


دانلود


[ سه شنبه 91/8/23 ] [ 12:49 صبح ] [ سید محمد رضا رضوی ]
سرود محلی جنوبی آقای مهدویان

بدون نی انبان


8 دقیقه

دانلود


[ سه شنبه 91/8/23 ] [ 12:49 صبح ] [ سید محمد رضا رضوی ]
دانلود اوقات شرعی شهر سردشت زیدون بافایل pdf درلینک زیر اماده می باشد التماس دعا



دانلود فایل اوقات شرعی کلیک کنید


[ پنج شنبه 91/8/18 ] [ 1:7 صبح ] [ سید محمد رضا رضوی ]


فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز



[ پنج شنبه 91/8/18 ] [ 1:7 صبح ] [ سید محمد رضا رضوی ]
در روزگار قدیم تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت.

همسر
چهارم را بیشتر از همه دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت
پذیرایی می کرد. بسیار مراقبش بود و بهترین چیزها را به او می داد.

همسر
سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار می کرد. نزد دوستانش او را برای
جلوه گری می برد گرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او با مرد دیگری برود و
تنهایش بگذارد.

واقعیت این بود که او همسر دومش را هم بسیار دوست
داشت. او بسیار مهربان بود و دائماً نگران و مراقب مرد بود. مرد در هر
مشکلی به او پناه میبرد و او نیز به تاجر کمک می کرد تا گره کارش را بگشاید
و از مخمصه بیرون بیاید. اما همسر اول مرد زنی بسیار وفادار و توانا که در
حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش در زندگی بود. اما اصلاً
مورد توجه مرد نبود. با وجود این که از صمیم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد
تاجر به ندرت وجود او را در خانه ای که تمام کارهایش با او بود حس می کرد و
تقریباً هیچ توجهی به او نداشت.

روزی مرد احساس کرد به شدت بیمار است و به زودی خواهد مرد.

به
دارایی زیاد و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت: من اکنون چهار همسر
دارم ،اما اگر بمیرم دیگر کسی را نخواهم داشت، چه تنها و بیچاره خواهم شد !
بنابراین تصمیم گرفت با همسرانش حرف بزند و برای تنهاییش فکری بکند.

اول
از همه سراغ همسر چهارمش رفت و گفت: من تو را از همه بیشتر دوست دارم و از
همه بیشتر به تو توجه کرده ام و انواع راحتی ها را برایت فراهم آورده ام،
حالا در برابر این همه محبت من آیا در مرگ با من همراه می شوی تا تنها
نمانم؟

زن به سرعت گفت: "هرگز” ؛ همین یک کلمه و مرد را رها کرد.

مرد
با قلبی که به شدت شکسته بود به سراغ همسر سومش رفت و گفت: من در زندگی تو
را بسیار دوست داشتم آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟

زن گفت:
البته که نه ! زندگی در این جا بسیار خوب است . تازه من بعد از تو می خواهم
دوباره ازدواج کنم و بیشتر خوش باشم. قلب مرد از این حرف یخ کرد.

مرد
تاجر به همسر دوم رو آورد و گفت: تو همیشه به من کمک کرده ای . این بار هم
به کمکت نیاز شدیدی دارم شاید از همیشه بیشتر، میتوانی در مرگ همراه من
باشی؟

زن گفت : این بار با دفعات دیگر فرق دارد. من نهایتاً می توانم تا گورستان همراه تو بیایم اما در مرگ … متأسفم !

گویی
صاعقه ای به قلب مرد آتش زد. در همین حین صدایی او را به خود آورد: من با
تو می مانم ، هر جا که بروی تاجر نگاهی کرد ، همسر اولش بود که پوست و
استخوان شده بود. غم سراسر وجودش را تیره و تار کرده بود و هیچ زیبایی و
نشاطی برایش باقی نمانده بود . تاجر سرش را به زیر انداخت و به آرامی گفت:
"باید آن روزهایی که می توانستم به تو توجه میکردم و مراقبت می بودم…

در حقیقت همه ما چهار همسر داریم!

1? همسر چهارم که بدن ماست. مهم نیست چه قدر زمان و پول صرف زیبا کردن او بکنی وقت مرگ ،اول از همه او، تو را ترک می کند.

2? همسر سوم که دارایی ماست. هر چقدر هم برایت عزیز باشد وقتی بمیری به دست دیگران خواهد افتاد.

3? همسر دوم خانواده و دوستان ما هستند . هر چقدر صمیمی و عزیز باشند وقت مردن نهایتاً تا سر مزارت کنارت خواهند ماند.

4?
همسر اول که روح ماست. غالباً به آن بی توجهیم و تمام وقت خود را صرف تن و
پول و دوست میکنیم. او ضامن توانمندی های ماست اما ما ضعیف و تنها رهایش
کرده ایم تا روزی که قرار است همراه باشد اما آن روز دیگر هیچ قدرت و توانی
برایش باقی نمانده است.

[ پنج شنبه 91/8/18 ] [ 1:7 صبح ] [ سید محمد رضا رضوی ]
   1   2      >
درباره وبلاگ

برچسب‌ها وب
آرشیو مطالب
امکانات وب